شریعتی

چه در اندیشههای شخصی و چه در باور عام مردم، علی شریعتی را هیچ معیار مشخصی نه تماماً به نیکی یاد کرده و نه تماماً او را عدو پنداشتهاست. اگر سخنانی که از او برجای مانده و آثاری که اگر تیغ تحریف گلویش را نبریدهباشد را مطالعهکنیم متوجه خواهیمشد که با فردی مواجهیم که درست در میانهی افراط و تفریط ایستادهاست. در نظرش حسین، وارث آدم و فاطمه، فاطمه است اما همزمان فریاد میکشد: پدر، مادر، ما مقصریم. گمان نمیبرم آنکه کراوات او را میتراشد، حال به هر عذری، ذرهای او را شناختهباشد که حقا او نمونه ی بارز "وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ" است. در بین همه هیاهویی که برای یک کراوات بوجود آمد، اندیشیدم. فرزندم! پس از تراشیدن کراوات، بلاشک نوبت به تراش اندیشه هاست. نه تنها شریعتی، همهی ما در معرض تراشیم تا آنچه که نمیخواهند را نداشتهباشیم. من یک معلمم، بارور کنندهی اندیشه و تفکر؛ حاشا بر شرف من و امثال من که تصویر شریعتی را در ذهن خود بتراشیم. آنها نمیدانند که هرچه میکارند، تنفر برداشت خواهند کرد.
و من الله التوفیق